کد مطلب:27873 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

حدیث غدیر












گفتیم كه پیامبر خدا از آغازین روزهای ابلاغ پیام رسالت، بر امام و پیشوای پس از خود نیز تأكید ورزید و جای جای و در مواضع مختلف، در درازنای بیست و سه سال رسالت، با تعبیرهای مختلف و گفتارهای گونه گون، «حق» را آشكار نمود و پیشوایِ پس از خود را با ویژگی های والا به گونه ای معیّن و مشخّص در پیش دیده ها نهاد و گفتیم كه این حقگزاری ها و ابلاغ حق و نشان دادن آینده پیشوایی، در واپسین حجّ پیامبر خدا (حجّة الوداع) به اوج رسید و با فرمان الهی، ولایت، «ابلاغ» شد و بدین سان، این حج، «حَجّة البَلاغ»[1] نام گرفت.

پیامبر خدا، به سال دهم هجرت، آهنگ حج كرد و مردمان را از این قصد، آگاهانْد. بدین سان، كسان بسیاری برای حجگزاری راهی مكّه شدند تا با پیامبر خدا حج گزارند و مناسك حج را از آن بزرگوار بیاموزند.

پیامبرصلی الله علیه وآله با مسلمانان، حج گزارد و به سوی مدینه حركت كرد. در روز هجدهم ذی حجّه، پیامبرصلی الله علیه وآله در حالی كه كسان بسیاری پیش تر از او و قافله های بسیاری نیز پس از وی حركت می كردند، به سرزمینی با نام «غدیر خم»، در وادی جُحفه (محلّ جدا شدن راه اهل مدینه و مصری ها و... ) رسید، در شرایطی كه آفتاب، اوج گرفته بود و بی امان، بر زمینْ حرارت می ریخت.

پیامبرصلی الله علیه وآله به فرمان الهی، دستور داد كه سواران و پیادگان توقف كنند و رفتگان باز آیند و آیندگان برسند. حرارت نیم روز، مردمان را می آزُرد. لباس ها و مَركب ها سایه بان شده بودند. پیامبرصلی الله علیه وآله بر انبوهی از جهاز شتران، فراز رفت و خطبه آغاز كرد. خدای را سپاس گفت و از این كه به زودی از میان آنان خواهد رفت، پرده برگرفت و از آنان خواست كه درباره چگونگی رسالتگزاری وی، گواهی دهند. مردمان، یكسر فریاد برآوردند:

گواهی می دهیم كه تو ابلاغ كردی و خیرخواهی و مجاهده نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد!

آن گاه، برای آماده سازی مردمان برای شنیدن پیام آخرین، بارها از صداقت خویش در ابلاغ و از «ثقلین» سخن گفت و جایگاه والای خود را در میان امّت، برنمود و بر اولویّت خود بر آنان، گواهی خواست كه پاسخ های بلند و یك صدا شنید.

آن گاه، دست علی علیه السلام را گرفت و فراز آورد و با شكوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود:

مَن كُنتُ مَولاه، فعلیٌّ مولاه؛

هر كه من مولای اویم، پس علی مولای اوست.

پیامبرصلی الله علیه وآله سه بار، این جمله را تكرار كرد و برای پذیرندگان ولایت علی علیه السلام و دوستداران و یاوران او دعا كرد.

بدین سان، پیامبر خدا در تداوم آن روشنگری ها و اعلام حق ها، در نهایت تدبیر و آگاهی و در میان ده ها هزار انسانِ به حج آمده از اقالیم قبله، «ولایت و خلافت علی علیه السلام» را رقم زد و «حقّ خلافت» و «خلافت حق» را نشان داد.

آن روز، هیچ كس در این حقیقت، تردید نكرد و در این كه پیامبرصلی الله علیه وآله با این عبارت ها، علی علیه السلام را به ولایت و امامتْ منصوب ساخت، تردیدی روا نداشت. اگر كسانی گرانْ جانی كردند، به سبب محتوا و مفاد پیام نبود. آن گونه كسان، به لحاظ تیره جانی در این كه این حركتْ «وحیانی» باشد، سخن داشتند.

به هر حال، كسان بسیاری به محضر علی علیه السلام شتافتند و «امارت و ولایت» وی را تهنیت گفتند. بدین سان، روشن است كه در آن روزگاران، این حقیقت، تردیدبَردار نبود. از جمله، كلام عمر بن خطّاب را بنگرید:

مباركت باد، ای پسر ابو طالب! امروز، ولیّ هر مؤمن شدی.[2].

امّا پس از پیامبر خدا، رَوند طبیعی كارها دگرگون شد. كسانی جریان را وارونه ساختند و جامه خلافت را بر قامتی دیگر كشیدند. اینان هرگز در این همه فضل ها و فضیلت ها، تردیدی روا نداشتند؛ بلكه بهانه هایی دیگر تراشیدند. آنان پس از روزگاری كوشیدند كه از یك سو در «دلالت» این حدیث شریف بر امامت و ولایت، تردید كنند و از دیگر سو، در «سند» آن.

متون بسیار و گونه گون این حدیث را در این مجلّد، آورده ایم. اكنون می خواهیم بر پایه آن گزارش ها و دیگر آگاهی ها، با نگاهی به چگونگی محتوا، سند و دلالت حدیث، اندكی از حقایق نهفته را درباره این كلام بلند، بنمایانیم.









  1. ر. ك:ص 237 (واقعه غدیر).
  2. ر. ك:ص 278 (تبریك رهبری).